این روزا گلوم درد می کنه زیاد ... کلی تب داشتم و اصلا نای نشستن هم ندارم ... یکشنبه نرفتم سر کار اما امروز باید می رفتم کلاس رو نمی شه تعطیل کرد بچه ها زیادی خوشحال می شن ...
وقت نمی شه از خاطراتم با بچه ها بنویسم اما یه عالمه هست که برتون بنویسم ...
حالم که بهتر شد حتما می نویسم .
تولدت با تاخیر زیاد مبارک یلدا جان
سی سالگی ات قشنگ و به لطف خداوند دهه و دهه های زیباتری داشته باشی
به این امید که خیلی زود زود بهتر بشی
مرسی محیای عزیزم
یادش بخیر اون موقع معلم یک روز که نمیومد چه ذوقی میکردیم
انشاا... حالت خوب خوب بشه
آره واقعا
اما اون روزا معلم ها رسمی بودن و اگه نمی رفتن سر کلاس خیلی مهم نبود اما الان توی مدرسه های غیر انتفاعی مو رو از ماست می کشن ... نمی شه زیاد بچه ها رو خوشحال کرد !!!
امیدوارم تا حالا خوب شده باشی یلداجون....
ممنون ... خوب شدم فکر کنم
آخی...ایشالا زود خوب شی...
مرسی دوستم ... بهتر شدم