خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

خاطرات روزانه یلدا و یاشار

ماجراهای زندگی یلدا و یاشار

روزانه 67

خب جونم براتون بگه که عین این دیوونه ها اینقدر سر خودمو شلوغ کردم که نفس نمی تونم بکشم ... درسام هم مونده ... دو تاشو می خوام حذف کنم ... سه تای دیگه رم نخوندم ...  

از یه مدرسه ی دیگه هم یک پیشنهاد کاری نسبتا خوب دارم برای تدریس کامپیوتر که پول خوبی میدن ... منتها مشکل اینجاست که 5 روز در هفته از ساعت 1 تا 3 باید اونجا باشم و هنوز فرصتی پیش نیومده که با مدیرمون در موردش صحبت کنم ... چون اونوقت مجبور می شم توی محل کار فعلیم هر روز فقط تا ساعت 1 باشم ... البته اینقدر از لحاظ مالی به نفعمه که هر جور شده مدیرمونو راضیش می کنم ... فکر کنید حقوقی که می گیرم برابر 4 روز کامل کار در محل کار فعلیم هست و این در صورتیه که اونجا فقط هفته ای 10 ساعت کار می کنم و اینجا هفته ای 32 ساعت !!!!!  

توی این آموزشگاهه هم که درس میدم اونم خودش مزید بر علته که خسته باشم ...  

این  چند وقته توی محل کار یاشار هم مسائل خیلی پیچیده ای رخ داده که کل هفته ذهمنونو به خودش مشغول کرد شدید و اینقدر خسته ام که حد نداره .... دلم می خواد یه هفته بخوابم و به هیچ چیزی فکر نکنم . 

مادر شوهر و پدر شوهر هم آخرای هفته آینده می رن مکه ... و دیگه خودتون می دونین چقدر کاره که سر من می ریزه ... دختر که ندان ... عروس هم که عملا فقط یه دونه هست که اونم منم !!!! بعد این وسط هی مادر شوهر می گه پسر اول و عروس اول یه چیز دیگست ... عروس دوم که کلا نیست ... می خوام ببینم اینهمه کار می خواد بریزه سر من و اینهمه هم هی عروس اول عروس اول می کنه ... سوغاتی هاش هم در خور عروس اوله یا توی اون موارد عروس اول و دوم فرقی ندارن با هم !!!!! 

فقط این وسطا کارای مدرسه یکمی اوضاعش بهتره و جایی برای نفس کشیدن باقی می مونه ... هر چند به دلیل تغییراتی که قراره در مدرسه رخ بده کلی کارای الکی و اضافه هست که باید انجام بشن ...  

در مورد این کار جدیدی که بهم پیشنهاد شده احساس می کنم همکارم یکمی حسودیش شده !!!! همش خودشو با من مقایسه می کنه ... تازه حقوقش هم یکمی از من بیشتره ... اونوقت من مهندس کامپیوترم و اون دیپلم کامپیوتر ... من از سال 78 دارم با کامپیوتر کار می کنم و سخت افزار و نرم افزار رو واردم اما اون فقط آفیس بلده و از سخت افزار و شبکه و ... چیزی نمی دونه ... بعد گاهی بر می گرده به من می گه من چون سابقه کارم از تو بیشتره حقوقم بیشتره ... نمی گه تو دو تا مدرک داری ... بیشتر از من می دونی و ...  

هر چند من به این موسسه ای که کار می کنم معرفیش کردم که اگه بشه بره اونجا تدریس آفیس !!!! 

دوستش دارم خیلی زیاد ها ... اما از اینکه خودشو با من مقایسه می کنه خوشم نمیاد ...  

امیدوارم بتونم این هفته دیگه درس خوندنمو شروع کنم !!!! 

یه روز هم قراره با همکارام بریم اردک آبی ... البته قراره فقط سالاد بار بریم ... اما همش همه مشکل مالی دارن ... حقوقامونم تازه دادن ... دو ماهو یه جا دادن ... اما از بس دیر دادن همه باید قسطاشونو پرداخت کنن !!!! 

خب دیگه غر زدن بسه !!!! 

سعی می کنم اگه بشه تند تر بنویسم ... به همه سر می زنم اگر چه کامنتی نمیذارم ... به بزرگی خودتون ببخشید !!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
پرنده خانوم شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:27

عزیزم تبریک میگم:)
چه شرایط کاری خوی بهت پیشنهاد شده
خیلی عالیه
ایشالا که همیشه موفق باشی و هر روزت بهتر از دیروزت باشه:*

فکر کنم مادر شوهری یه کادوی خیلی خوب بیاره واسه عروس دومش:دی

اگه این مدیرمون بزاره من برم
آره فکر کنم برای عروس دومی یه کادوی اساسی بیاره ... وای اولیه بیچاره !!!!!

جوجو دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32

سلام دوستم
خوبی؟
خدا رو شکر بابته کاره جدید و خوب
امیدورام که بتونی بری!
از درس نخونده نگوکه داغه دلم تازه میشه!اصلا وقتشم نیست اخه
موفق باشی دوستم

پریسا ادیسه دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:16 http://odiseh.persianblog.ir/

سلام

سلام

سمانه سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 http://samaneh2mehdi.persianblog.ir

سلام عزیزم.کار جدید مبارکه.خوشحالم که از پیشنهادی که بهت شده زاضی هستی.بابت دو ماه حقوقم باید بهت تبریک بگم ماکه لبا کلی مکافات تازه فروردین رو گرفتیم و اونم نگرفته همش پرید
راستی توی این تعطیلات آخر و اول هفته حسابی استراحت کن.بابت مادر شوهرم نمی دونم چی بگم.مارد شوهر منم دو روز پیش رفت مکه ولی موقع خداحافظی همه حلالیت می طلبن مال ما نه تنها حلالیت نخواست بلکه کلی هم سفارش کرد که مواظب پسرم باش و هر چی میگه تو تحمل کن و ناراحت نشو.نمی دونم والا زن گرفتن برا بچشون یا پرستار
خوش باشی عزیزم.راستی از این سفارشات برای ما هم بکن بخدا ثواب داره

بادوم پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:31 http://almondandhazelnut.blogfa.com

عزیزم تبریک میگم شرایط کاری جدید رو
خیلی عالیه
می فهمم چقدر سرت شلوغه
ان شاالله که بتونی همه کاراتو انجام بدی و درساتم موفق باشی
هرچه زودتر تونستی بنویس خانومی

سعیده شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:01 http://saideh-hosein.blogfa.com

واقعاخسته نباشی.
فکر کنم منم از اول مهر مثل شما سرم شلوغ بشه
چون قرار سردوتا کار برم دانشگاه هم برم. به خونه هم برسم.واییییییییییییی

پرنده خانوم دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:38

کادوهات رسیدن؟

بووووووووس واسه آبجی یلدای خودم

نه بابا چقدر عجله داری ... هفته دیگه تازه بر می گردن
بوووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد